تنها نویسنده معاصری که معلمان مدرسه ما چیزهایی از او خوانده بودند صمد بهرنگی بود. باسوادهای فامیل هم صمد را میشناختند. برای همین اکثر منتقدان بهرنگی پیش از هر چیزیی با این موضوع ور میروند که چرا صمد این همه مشهور است؟
این منتقدان مرگ مشکوک صمد در جوانی، کیش شخصیتپرستی ایرانیها، جو سیاسی آن روزگار و تمجید برخی نویسندگان از صمد را دلایل شهرت او ذکر کردهاند؛ که از نظر ما بیراههای بیش نیستند.
در این دلیل تراشیها خود صمد اهمیت ندارد و مثل این است که اگر این کارها برای شخص دیگری نیز صورت میگرفت او هم به اندازهی صمد مشهور میشد.از نظر این استبدادزدهها صمد جوانی بیش نبود و نمیتوانست برای دستگاه ساواک آن قدر مهم باشد که در صدد حذف وی برآیند و شهرت بعد از مرگش نیز مرهون کارهایی است که دیگران برایش کردهاند.
فرج سرکوهی در کتاب یاس و داس، روانشناسی انسان استبدادزده را چنین بیان میکند که هرگاه فرد دیگری تاثیرگذار باشد و یا از منظر استبداد اثربخشتر باشد انسان استبدادزده از خود خواهد پرسید که چرا او این همه مورد توجه است در حالی که ما تاثیر گذارتر و سرتر از او هستیم. استبدادزده با این استدلال سعی در نادیده انگاشتن ارزش کارهای دیگران کرده و خیال خودش را آسوده میکند. بدبختانه خود سرکوهی نیز با صمد چنین کرده و او را محصول شهیدسازی نویسندگان آن دوره میداند. ما به عینه دیدهایم کودکانی که در روستاهای آذربایجان نوای “صمد عمی گلمهدی” سر میدادند و آشیقهایی که آواز “صمد گلیر گوله گوله” را میخواندند نه آن مجلات را میشناختند و نویسندگان آن را و شهرت صمد در آذربایجان ربطی به دیگران نداشته و بلاواسطه بوده است. شهرت جهانی صمد نیز ربطی به کیش شخصیت پرستی و مردهپرستی ایرانیها ندارد و پنجاه سال بعد از او همچنان ماهی سیاه کوچولو در صدر فهرست ده کتاب برتر روزنامه گاردین قرار میگیرد.
مارکس به اعتقاد خودش هگل را از روی سر، بر روی پاهایش قرار داد. بدین معنا که فلسفه و روش او را وارد عرصه زندگی بشری کرد. به عقیده ما راز ماندگاری صمد نیز در این نکته نفهته است صمد آنچه را که در اذهان روشنفکران تلنبار شده بود و در مباحثههای چند نفری رد و بدل میشد عملیاتی کرده و وارد زندگی روستاییان آذربایجان کرد. آنچه که از خیال انجمنهای بزرگ و اندیشمندان کلهگندهاش میگذشت توسط صمد به عینیترین شکل ممکن به مرحله اجرا در آمد و این، هم باعث شهرت او شد و هم دستگاه حاکمه را از او ترساند.
ابراهیم ساوالان ; تنها نویسنده معاصری که معلمان مدرسه ما چیزهایی از او خوانده بودند صمد بهرنگی بود.
Leave a comment